خدایی که نمی شناسم

متن مرتبط با «الفهري» در سایت خدایی که نمی شناسم نوشته شده است

سريّه كرز بن جابر الفهري

  • سريّه كرز بن جابر الفهريدر ماه شوال سال ششم هجری، هشت نفر از اهالی عُرَینَة (روستایی است در نزدیکی مدینه) به مدینه آمده و اسلام آوردند اما آب و هوای مدینه با آنها سازگار نبود و آنها دچار تب و لرز شدند. در این هنگام رسول‌خدا (ص) دستور فرمودند که آنها به ذو الجَدر مکانی است در فاصله‌ی شش میلی مدینه در بخش قبا رفته و تا زمان بهبودی در آن منطقه به سر ببرند. آنان از پیامبر (ص) درخواست کردند تا به آنها اجازه دهند از شیر شتران استفاده کنند، پیامبر (ص) نیز به درخواست آنان پاسخ مثبت دادند. پس از آن، تازه مسلمانان به ذو‌الجَدْر رفته و در آن مکان اقامت کردند تا بهبودی و سلامت خود را دوباره به دست آوردند امّا پس از بهبودی و اظهار اسلام، به کفر گذشته‌ی خویش بازگشته و در صبح یک روز به شتران حمله کرده و تمامی آنان را به غارت بردند.تعقیب مجرمان"یسار" خدمتکار پیامبر (ص) که در آن منطقه حضور داشت و نگهداری از گله‌ی شتران بر عهده‌ی او بود، به همراه مسلمانانی که در آن مکان حضور داشتند، کفار را تعقیب کرده و پس از طیّ مسافتی به آنان رسیدند. در این هنگام میان دو گروه درگیری روی داد و مشرکان مسلمانان را شکست داده، یَسار را دستگیر کرده و دست و پایش را بریدند و خار در چشم و زبانش فرو کرده و به همراه گله‌ی شتران گریختند. اطلاع از اين حادثه قلب پيامبر (ص) و مسلمين را جريحه دار كرد.فتنه‌ی مشرکانپس از وقوع این حادثه، زنی از قبیله "بنی عمرو بن عوف" در حالی که سوار مرکب خود بود، متوجه جسد یسار، خدمتکار پیامبر (ص) شد که در زیر درختی افتاده بود. او هنگامی که متوجه شد یَسار مرده است، به نزد اقوام خود رفته و این خبر را به اطلاع آنان رساند. خویشان آن زن هم به سوی جنازه‌ی یَسار آمده و جسد او را به «قباء» بردند.اعز, ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها