حديث ثقلين
حَدیث ثَقَلَیْن یا ثِقْلَیْن حدیثی مشهور و متواتري از پیامبر اسلام (ص) است درباره جایگاه هدایتگری قرآن و اهل بیت (س) و لزوم پیروی از آنان. طبق این حدیث، قرآن و اهلبیت به عنوان دو چیز گرانبها، همواره در کنار یکدیگرند تا در کنار حوض کوثر به پیامبر اکرم (ص) ملحق شوند. حدیث ثقلین مورداستناد متکلمان شیعه برای اثبات ولایت و امامت امامان شیعه (ع) بوده است. عالمان شیعه، بهاستناد این حدیث می گویند هر ویژگی و صفت کمالی که برای قرآن ذکر شده، در خصوص اهل بیت نیز صادق است. برخی از برداشتهای کلامی از این حدیث عبارتاند از: اثبات امامت امامان شیعه و استمرار آن تا روز قیامت، عصمت اهل بیت، لزوم پیروی از آنان، مرجعیّت علمی، رهبری و ولایت آنان، و عدم اختلاف میان اهلبیت و قرآن.
از نظر عدهای از عالمان اهل سنت نیز این حدیث بر مَوَدّت اهل بیت، احسان و احترام به آنها، بزرگداشت آنان و ادای حقوق واجب و مستحب آنها تأکید می کند. برخی از عالمان اهل سنت، دلالت حدیث بر تمسک به اهلبیت را پذیرفته اند اما معتقدند تصریحی بر امامت و خلافت آنها ندارد. به گفته عالمان شیعه و اهل سنت، حدیث ثقلین تنها یک بار، بیان نشده و در موارد متعددی از پیامبر(ص) گرديده است. تکرار این حدیث از پیامبر(ص) را دلیل اهمیت و جایگاه آن دانستهاند. حدیث ثقلین در منابع متعدد حدیثی شیعه و اهل سنت نقل شده و شیعه و اهل سنت بر مضمون و صحّت آن اتفاق نظر دارند.
این حدیث با سندهای گوناگون، از بیش از بیست تن از اصحاب پیامبر(ص) نقل شده است. سید هاشم بَحرانی در غایَةُ المَرام، ۸۲ حدیث با این مضمون از منابع مختلف شیعه، همچون کافی، کمالالدین، عیون اخبار الرضا(ع)، بَصائِرالدرجات و ۳۹ حدیث از منابع اهلسنت، همچون صحیح مسلم، سُنَن تِرْمِذی، سنن نِسائی، سنن دارَمی و مسند احمد بن حنبل نقل کرده است. درباره مصادیق عترت و اهلبیت در این حدیث، عالمان شیعه تصریح کردهاند که مراد امامان دوازدهگانه شیعه هستند. در برخی روایات نیز به این مطلب تصریح شده است؛ اما عالمان اهلسنت در تبیین مصادیق آن اختلافنظر دارند؛ گروهی از آنان اصحاب کساء را اهلبیت و عترت پیامبر(ع) شمردهاند و بعضی آلعلی، آلعقیل، آلجعفر و آلعباس را که صدقه بر آنها حرام است، اهلبیت پیامبر معرفی کردهاند.
اهمیّت
حدیث ثقلین حدیثی مشهور است از پیامبر(ص) که متواتر و موردقبول همه مسلمانان شمرده شده است. تکرار این حدیث از سوی پیامبر(ص) در موارد مختلف را دلیل اهمیت و جایگاه این حدیث دانستهاند. متکلمان شیعه از این حدیث برای اثبات ولایت و امامت اهلبیت (ع) بهره بردهاند. میان فرقهها و مذاهب مختلف، حدیث ثقلین در مباحث کلامی، در مسئله امامت و جانشینی پیامبر (ص)، موردتوجه بوده و آن را بهجهت دلالت بر تمامی مسائل و مباحث امامت، بینظیر دانستهاند. در عَبَقات الانوار آمده این حدیث به دلیل فراوانی سندها و اعتبار و استحکام متن آن، از دیرباز موردتوجه عالمان و محدثان بوده و گروهی از آنها درباره آن، کتاب و رسالههای مستقلی نگاشتهاند. به نظر برخی محققان، این حدیث از سده نخست قمری، در جوامع حدیثی شیعه و اهلسنت نقل شده است. پس از آن نیز در منابع تاریخی، رجالی، کلامی، اخلاقی، فقهی و اصولی، به فراخور بحث، از آن یاد شده است.
عالمان شیعه از دیرباز در مجموعههای حدیثی خود این حدیث را نقل کردهاند؛ اما در کتابهای کلامی متقدم، در بحث امامت و خلافت، کمتر بدان استناد شده است. با این حال، گروهی از عالمان شیعه در بحثهای کلامی بدان استناد کردهاند؛ برای نمونه شیخ صدوق در اثبات خالی نبودن زمین از حجت و شیخ طوسی در بحث ضرورت وجود امامی از اهل بیت در همه زمانها، به این حدیث تمسک کردهاند. علامه حِلّی در کتاب نهج الحق در اثبات خلافت امام علی (ع) و فیض کاشانی نیز در بحث از جایگاه قرآن، از این حدیث بهره بردهاند.
گفته شده میر حامد حسین هندی (درگذشت ۱۳۰۶ق) با اختصاص فصولی گسترده به سند و دلالت حدیث ثقلین در کتاب عبقات الانوار، در شناساندن آن جایگاه ممتازی دارد و پس از او، بیشتر از پیش به این حدیث توجه شد تا جایی که در دوران معاصر، مهمترین حدیثی است که برای لزوم و ضرورت تمسک به اهل بیت به آن استناد می شود. حدیث ثقلین در مباحثی همچون جایگاه قرآن، حجیت احادیث اهلبیت، حجیت ظواهر قرآن، مطابقت قرآن و احادیث اهلبیت و مقدم بودن قرآن بر کلام اهلبیت مورداستناد متکلمان شیعه بوده است. این حدیث را با توجه به تأکید بر جایگاه و مرجعیت علمی اهلبیت، گشایش راهی جدید در مباحثات بین مذاهب اسلامی دانستهاند؛ چنانکه مباحثه و گفتوگوی سید عبدالحسین شرفالدین با شیخ سلیم بُشری با چنین رویکردی بود.
متن حدیث
حدیث ثقلین در منابع مختلف شیعه و اهلسنت با عبارتهای گوناگون از پیامبر اسلام(ص) نقل شده است. این حدیث در کتاب کافی، از کتب اربعه و اصلی شیعه، چنین نقل شده است: «...إِنِّی تَارِکٌ فِیکمْ أَمْرَینِ إِنْ أَخَذْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا: کِتَابَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ أَهْلَ بَیتِی عِتْرَتِی. أَیُّهَا النَّاسُ اسْمَعُوا وَ قَدْ بَلَّغْتُ إِنَّکُمْ سَتَرِدُونَ عَلَیَّ الْحَوْضَ فَأَسْأَلُکُمْ عَمَّا فَعَلْتُمْ فِی الثَّقَلَیْنِ وَ الثَّقَلَانِ کِتَابُ اللَّهِ جَلَّ ذِکْرُهُ وَ أَهْلُ بَیتِی فَلَا تَسْبِقُوهُمْ فَتَهْلِکُوا وَ لَاتُعَلِّمُوهُمْ فَإِنَّهُمْ أَعْلَمُ مِنْکُم. من در میان شما دو چیز گرانبها باقی می گذارم که اگر آنها را دستاویز قرار دهید، هرگز گمراه نخواهید شد: کتاب خدا و عترتم که اهلبیتم هستند. ای مردم بشنوید! من به شما رساندم که شما در کنار حوض (حوض كوثر كه در بهشت است) بر من وارد می شوید. پس من از شما درباره رفتارتان با این دو یادگار ارزشمند سؤال خواهم کرد یعنی کتاب خدا و اهلبیتم. بر ایشان پیشى نگیرید که هلاک می شوید و به ایشان چیزى نیاموزید که آنها از شما داناترند.»
متن این حدیث براساس کتاب بَصائرالدرجات، از منابع حدیثی شیعه، از امام باقر (ع) چنین است: «يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنِّی تَارِکٌ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ أَمَا إِنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا: كِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِی أَهْلَ بَيْتِی فَإِنَّهُمَا لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَیَّ الْحَوْض. ای مردم، به راستی من در میان شما دو چیز گرانبها را می گذارم که اگر به آن دو تمسک کنید، هرگز گمراه نخواهید شد. آن دو کتاب خدا (قرآن) و عترت و اهل بیتم هستند. همانا آن دو هرگز از هم جدا نمی شوند تا اینکه کنار حوض بر من وارد شوند.»
حدیث ثقلین در صحیح مسلم از زید بن اَرقَم چنین نقل شده است: «... وَ أَنَا تَارِکٌ فِيكُمْ ثَقَلَيْنِ: أَوَّلُهُمَا كِتَابُ اللهِ فِيهِ الْهُدَى وَ النُّورُ فَخُذُوا بِكِتَابِ اللهِ وَ اسْتَمْسِكُوا بِهِ فَحَثَّ عَلَى كِتَابِ اللهِ وَ رَغَّبَ فِيهِ، ثُمَّ قَالَ: «وَ أَهْلُ بَيْتِی أُذَكِّرُكُمُ اللهَ فِی أَهْلِ بَيْتِی، أُذَكِّرُكُمُ اللهَ فِی أَهْلِ بَيْتِی، أُذَكِّرُكُمُ اللهَ فِی أَهْلِ بَيْتِی.» من در میان شما دو چیز گرانبها باقی می گذارم: نخست کتاب خدا که در آن هدایت و نور است. پس به کتاب خدا تمسک کنید. پیامبر بر کتاب خدا تشویق و ترغیب کرد و سپس فرمود: و اهلبیتم، خدا را در حقّ اهل بيتم فراموش نکنید؛ اشاره به اینکه مسئولیت الهی خود درباره اهلبیت را فراموش نکنید.
در بعضی از منابع نیز بهجای «ثقلین»، واژه «خَلیفَتَین» (دو جانشین) یا «اَمرَین» (دو امر) نقل شده است. در برخی از منابع به جای عبارت «عِترتی»، کلمه «سنّتی» آمده است. ناصر مکارم شیرازی، مرجعتقلید و نویسنده تفسیر نمونه، بر این باور است که نقلهایی که در آنها به جای عبارت «عترتی»، «سنّتی» آمده، نمی تواند قابلاستناد باشد؛ بر فرض صحت نیز منافاتی میان این نقلها و نقلهای دیگر وجود ندارد زیرا پیامبر یک جا به کتاب و سنت توصیه کرده و جای دیگری به کتاب و عترت.
آیتالله جوادی آملی هم فرموده است: انسان کاملِ معصوم که مصادیق منحصر آن عترت طاهرهاند، عِدل و همتای قرآن است و براساس حدیث متواتر ثقلین، به هیچ وجه از یکدیگر جدایی نمیپذیرند. قرآن تجلّی کتاب تدوینی خدا و انسان کامل معصوم تجلّی کتاب تکوینی اوست. ... روایات معصومان (ع) نیز گویای تبیین پیوند ناگسستنی قرآن و عترتاند و همسو با حدیث ثقلین، گواه جدایی ناپذیری این دو حقیقت و احکام آنها از یکدیگرند ... هیچ یک از آن دورا بی دیگری نمی توان شناخت.
اعتبار حدیث
عالمان شیعه حدیث ثقلین را متواتر شمردهاند. از نظر صاحبْحَدائق، فقیه و محدث شیعی در قرن دوازدهم قمری، این حدیث متواتر معنوی میان شیعه و اهلسنت است. به گفته عالمانی چون ملاصالح مازندرانی، از عالمان شیعه قرن یازدهم قمری، شیعه و اهلسنت بر مضمون این حدیث و صحت آن اتفاق نظر دارند. جعفر سبحانی، متکلم شیعی گفته است که هیچ کس جز جاهل یا مُعانِد در صحیح بودن این حدیث شک نمی کند. افزون بر نقل این حدیث در صحیح مسلم مهمترین کتاب حدیثی اهلسنت پس از صحیح بخاری، حاکم نیشابوری محدث اهلسنت هم در المستدرک، آن را از زید بن اَرقم نقل کرده و بر صحیح بودن آن براساس شروط بُخاری و مُسْلم نیشابوری برای صحیحبودن حدیث تصریح کرده است. ابنحَجَر هَیْتَمی، از عالمان شافعیمذهب نیز این حدیث را صحیح دانسته است. عبدالرَّؤُوف مَناوی در کتاب فَیْضُالقَدیر از هیثمی نقل کرده که راویان این حدیث همه ثقه هستند. علی بن عبدالله سَمْهودی، از عالمان شافعیمذهب در جَواهِرُالعِقْدَیْن گفته است احمد بن حَنْبَل در کتاب مُسندش با سند خوب و صحیح و سلیمان بن احمد طَبَرانی در کتاب مُعْجَمُالکبیر با سندی که راویان آن ثقه هستند، این روایت را نقل کردهاند.
راویان و منابع
به گفته علامه شرفالدین و جعفر سبحانی از عالمان شیعه، و سمهودی و ابنحجر هیتمی از عالمان اهلسنت، حدیث ثقلین با سندهای گوناگون، از بیش از بیست تن از اصحاب پیامبر(ص) نقل شده است. بعضی بیش از پنجاه صحابی نیز گفتهاند. میر حامد حسین در کتاب عَبَقاتالاَنْوار آورده است که بیش از سی نفر از اصحاب پیامبر(ص) و بیشتر از دویست تن از علمای بزرگ اهلسنت این حدیث را در کتابهای خود نقل کردهاند. او نام راویان اهلسنت از قرن دوم تا سیزدهم قمری را ذکر کرده است. به نظر قوامالدین محمد وشنوی راههای نقل این حدیث به بیش از شصت طریق می رسد.
در منابع شیعی، این حدیث از صحابهٔ متعددی همچون امام علی (ع)، امام حسن (ع)، جابر بن عبدالله انصاری، حُذَیْفة بن یَمان، حُذَیْفَه بن اُسَیْد، زید بن اَرْقم، زید بن ثابت، عمر بن خَطّاب و ابوهُرَیْره نقل شده است. امام باقر (ع)، امام صادق (ع) و امام رضا (ع) نیز این حدیث را از پیامبر نقل کردهاند. در منابع اهلسنت نیز از صحابهای مانند امام علی (ع)، حضرت زهرا(س)، امام حسن(ع)، زید بن ارقم، ابوذر غفاری، سلمان فارسی، ابوسعید خُدْری، اُمّسَلَمه، جابر بن عبدالله انصاری، زید بن ثابت، حُذَیفة بن اسید، ابوهریره، جُبَیْر بن مُطْعِم، ابورافِع، ضُمَیْرة الاسلَمی،اُمّهانی دختر ابوطالب و عَمْرو بن عاص نقل شده است. بهگفته علامه تهرانی، حدیث ثقلین در منابع روایی، بیشتر، از طریق زید بن ارقم نقل شده و علمای اهلسنت نیز این حدیث را بیشتر، از او نقل کردهاند.
سید هاشم بَحرانی در غایَةُالمَرام، ۸۲ حدیث با مضمون حدیث ثقلین از منابع مختلف شیعه همچون کافی، کمالالدین، اَمالی صدوق، اَمالی مفید، اَمالی طوسی، عُیونُ اَخبارِ الرِّضا، بَصائرالدرجات و ۳۹ حدیث از منابع اهلسنت جمعآوری و نقل کرده است. از جمله منابع معتبر اهلسنت که حدیث ثقلین را نقل کردهاند، عبارتاند از: صحیح مسلم، سُنَن تِرْمِذی، سنن نسائی، سنن دارَمی، مُسند احمد بن حنبل، المُسْتَدرکُ عَلیَ الصَّحیحَین، السُّنَنُ الکبری، مَناقب خوارزمی، المُعجَم الکبیر، کتابُالسُّنة، مَجْمَع الزَّوائِد و مَنْبَع الفَوائِد، فَرائِدالسِّمْطَین، جَواهِرالعِقْدَین، جامع الاصول فی احادیث الرسول(ص)، کَنْزالعُمّال، حِلْیَة الاَولیاء و طبقات الاَصْفِیاء، المُؤْتَلف و المُخْتَلف،اِسْتِجْلاب اِرْتَقاء الغُرَف، اِحْیاء المَیّت بفضائل اهل البیت(ع) و جامع المَسانید و السُّنَن.
زمان و مکان صدور حدیث
به گفته عالمان شیعه همچون شیخ مفید و قاضی نورالله شوشتری، حدیث ثقلین در موارد متعددی از پیامبر (ص) نقل شده است. به باور ناصر مکارم شیرازی، این گونه نیست که پیامبر یک بار آن را گفته و راویان متعدد با عبارات مختلف آن را نقل کرده باشند؛ بلکه روایاتْ کاملاً متعدد و متفاوت است. از نظر قاضی نورالله شوشتری در اِحقاق الحق، حدیث ثقلین در چهار جا از پیامبر(ص) نقل شده است: روز عرفه بر روی شتر، در مسجد خَیف، خطبه غدیر در حَجَّةُالوداع و در خطبهای بالای منبر در روز رحلت. سید عبدالحسین شرفالدین پنج جا را برای این حدیث نام برده است: روز عرفه، غدیر خم، هنگام بازگشت از طائف، در مدینه بر بالای منبر و در حجره پیامبر هنگام بیماری.
ابنحجر هیتمی، از عالمان اهلسنت نیز مینویسد زمانها و مکانهای مختلفی برای حدیث ثقلین نقل شده که عبارتاند از: حَجَّةالوداع، مدینه هنگام بیماری پیامبر(ص)، غدیر خم و در خطبهای پس از بازگشت از طائف. بهاعتقاد او، هیچ منافاتی میان این سندها و زمانها و مکانهای مختلف وجود ندارد؛ زیرا احتمال دارد که پیامبر بهجهت اهتمام به شأن و جایگاه قرآن و عترت، در جاهای مختلفی این حدیث را گفته باشد. زمانها و مکانهای مختلفی که برای صدور این حدیث از پیامبر(ص) در منابع شیعه و اهلسنت ذکر شده، از این قرار است:
در غدیر خم هنگام بازگشت از حجة الوداع. در روز عرفه در حَجَّةالوداع بر روی شتر. در آخرین خطبهای که در روز رحلت برای مردم خواند. در سرزمین منا یا در مسجد خیف، در آخرین روز از ایام تشریق در حجةالوداع.
در خطبهای در روز جمعه بعد از نماز. در خطبهای بعد از آخرین نماز جماعت با مردم. در بستر بیماری، آنگاه که اصحاب بر بالین پیامبر گرد آمده بودند. در حال احتضار.
مصادیق عترت و اهلبیت
در بیشتر نقلهای حدیث ثقلین، کلمه اهلبیت(ع) بههمراه عترت آمده است اما در برخی نقلها، فقط عترت و در برخی دیگر، فقط اهلبیت(ع) ذکر شده است. در بعضی از نقلها هم بهجای کلمه «عترتی»، علی بن ابیطالب و عترت او ذکر شده است. در پارهای موارد سفارش به اهلبیت(ع) چند بار تکرار شده است. در بعضی از نقلها که کلمه عترت بدون اهلبیت ذکر شده، از مصادیق عترت سؤال شده و در پاسخ، عترت همان اهلبیت پیامبر معرفی شدهاند. در دستهای از نقلهای شیعه از حدیث ثقلین، در توضیح اهلبیت(ع)، به دوازده امام شیعه تصریح شده است. از جمله در روایتی، از پیامبر(ص) سؤال شد اهلبیت شما کیاناند؟ پیامبر(ص) پاسخ داد: علی(ع)، دو نوهام و نُه تن از فرزندان حسین(ع) که امامانی امین و معصوم هستند. آگاه باشید که آنها اهلبیت و عترت من و از گوشت و خون من هستند. امام علی(ع) نیز در حدیثی، در پاسخ از مصادیق عترت در حدیث ثقلین، تصریح کرد که منظورْ من، حسن، حسین و نُه تن از ائمه از نسل حسین است که آخرین آنها مهدی است.
علمای شیعه همچون شیخ صدوق و شیخ مفید تصریح کردهاند که مراد از عترت و اهلبیت در حدیث ثقلین، امامان دوازدهگانه شیعه هستند. آیتالله بروجردی در مقدمه کتاب جامع احادیث الشیعه آورده است که علمای شیعه اتفاقنظر دارند که مقصود از عترت و اهلبیت، کسانی هستند که دربردارنده همه علوم شرعی و اسرار دینی و در گفتار و عمل، معصوم از خطا و گناه هستند. آنها همان امامان شیعه هستند.
مصادیق عترت در منابع اهل سنّت
عبدالرؤوف مناوی در کتاب فیضالقدیر، اهلبیت را همان بیان و توضیح عترت، و مراد از آنها را اصحاب کساء دانسته است. ابن ابی الحدید معتزلی نیز در شرح نهجالبلاغه مینویسد پیامبر(ص) در حدیث ثقلین، مراد از عترت خود را اهلبیتش بیان کرده و در جای دیگری، اصحاب کساء را اهلبیت خود معرفی کرده و گفته است: « اللهم هؤلاءِ اهلُ بَیتی.» حاکم حَسکانی از براء بن عازب انصاری نقل کرده که پیامبر(ص)، عترت خود را علی (ع)، فاطمه (س)، حسن (ع) و حسین (ع) ذکر کرد. سَمهودی نیز گفته است از میان اهلبیت، علی بن ابیطالب امام و عالم آنها و سزاوارترین شخص برای تمسک و پیروی است. در برخی از منابع اهلسنت، از زید بن ارقم نقل شده که اهلبیت پیامبر کسانیاند که صدقه بر آنها حرام است و آنها آلعلی، آلعقیل، آلجعفر و آلعباس هستند.
عترت در کتابهای لغت به معنای نسل و خویشاوندان نزدیک، فرزند و ذریه یا خویشاوندان مخصوص آمده است.
وجه نام گذاری به ثقلین
حدیث ثقلین به سبب کاربرد واژه «ثقلین» در آن، به این نام مشهور شده است. ثقلین به دو صورت «ثَقَلَیْن» و «ثِقْلَیْن» خوانده میشود. اولی به معنای چیز گرانبها و باارزش و دومی به معنای چیز سنگین وزن است. در خصوص دلیل نامگذاری قرآن و اهلبیت به ثقلین نظرات مختلفی بیان شده است. در مقدمه کتاب جامع احادیث الشیعه، نُه وجه ذکر شده است که برخی عبارتاند از: ابوالعباس ثَعْلَب، ادیب و زبانشناس برجسته در قرن سوم قمری، در سؤال از وجه نامگذاری ثقلین گفته است به جهت اینکه تمسک و پیروی از قرآن و اهلبیت ثقیل و سخت است، ثقلین نامیده شدهاند زیرا آندو به بندگی و اخلاص و عدالت و نیکی امر میکنند و از فحشا و مُنکَرات و پیروی از هوای نفس و شیطان نهی می کنند.
از نظر برخی جهت نامگذاری قرآن و عترت به ثقلین این است که عمل به حقوق قرآن و اهلبیت و رعایت حرمت آنها سخت و سنگین است. به اعتقاد گروهی از عالمان اهلسنّت، به جهت بزرگداشت قدر و منزلت قرآن و اهلبیت، به آن دو ثقلین گفته شده است زیرا به هر چیز گرانبها و باارزش ثقیل گفته می شود. از نظر عدهای همچون سَمهودی، به جهت اینکه قرآن و اهلبیت معدن علوم دینی و اسرار و احکام شرعی هستند، پیامبر آن دو را ثقلین نامید. به همین جهت نیز به پیروی و تمسک و یادگیری از اهلبیت ترغیب کرده است.
ثقل اکبر و ثقل اصغر
در بعضی از نقلهای حدیث ثقلین، قرآن، ثقل اکبر و اهلبیت، ثقل اصغر نامیده شدهاند. درباره چرایی توصیف به ثقل اکبر و اصغر، نظرات گوناگونی ارائه شده است: ابنمیثم بَحرانی گفته است از آنجا که قرآنْ اصلی است که باید از آن تبعیت و پیروی کرد، ثقل اکبر نامیده شده است. از نظر میرزا حبیبالله خویی، اهلبیت نیز همانند قرآن باید پیروی شوند. او معتقد است احتمال دارد چون قرآن معجزه رسالت پیامبر و اساس دین است، ثقل اکبر و از عترت بزرگتر شمرده شده است. همچنین ممکن است به این جهت که قرآن حجت بر تمام مردم، اعم از پیامبر و ائمه(ع) است، ولی اهلبیت فقط حجت بر امت هستند، قرآن ثقل اکبر و اهلبیت ثقل اصغر خوانده شدهاند. از نظر عبدالله جوادی آملی، مفسر قرآن، اهلبیت از نظر عالَم ظاهر و در مدار تعلیم و تفهیم معارف دین، ثقل اصغرند؛ اما بهلحاظ مقامهای معنوی و در عالم باطن، از قرآن کمتر نیستند.
استناد عالمان شیعه برای اثبات باورهای شیعه در باب امامت
به طور کلی گفته شده هر ویژگی و صفت کمالی که برای قرآن ذکر شده، به استناد حدیث ثقلین، درباره اهلبیت نیز ثابت و جاری است. بعضی از این ویژگیها عبارتاند از مبین بودن، فرقان بودن، نور بودن، حبلالله و صراط مستقیم بودن. علمای شیعه برای اثبات برخی از باورهای شیعه به حدیث ثقلین استناد کردهاند. برخی از آن باورها از این قرار است:
امامت امامان شیعه
حدیث ثقلین را از دلایل امامت امامان شیعه دانستهاند. از جمله دلایلی که برای دلالت حدیث ثقلین بر امامت امام علی (ع) و دیگر امامان ذکر شده، عبارتاند از: تصریح به جداناپذیری قرآن و اهلبیت در حدیث ثقلین دلالت دارد که اهلبیت به قرآن علم دارند و در گفتار و عمل با آن مخالفت نمیکنند. این مطلب دلیل بر برتری و فضیلت اهلبیت است و اشخاص برتر و افضل، به امامت سزاوارترند. در حدیث ثقلین، اهلبیت عِدْل و نظیر قرآن قرار داده شدهاند. از این رو، تمسک و پیروی از آنها همانند قرآن واجب است. پیروی از شخصی بدون قید و شرط واجب نیست، مگر پیامبر و امام معصوم. در برخی نقلها به جای ثقلین، واژه «خلیفتین» (دو خلیفه) آمده است. روشن است که خلافت شخص، به امامتش و انجام هر چیزی است که امت بدان نیازمندند. در حدیث آمده است که هرکس از ثقلین پیروی کند، هرگز گمراه نخواهد شد. پیامبر عدم گمراهی امتش را به صورت دائمی، مبتنی بر پیروی از ثقلین کرده است. برخی گفتهاند اگر شیعه غیر از حدیث ثقلین، دلیلی بر جانشینی و خلافت امام علی (ع) نداشت، این حدیثْ شیعه را در مقابل مخالفان کفایت می کرد.
استمرار امامت
به باور محمدحسن مظفر، فقراتی از حدیث دلالت دارد که تا روز قیامت همواره باید شخصی از عترت پیامبر(ص) باقی باشد. آن فقرات عبارتاند از: عبارت «اِن تَمَسَّکْتُم بِهِما لَن تَضِّلّوا» (با تمسک به ثقلین، هرگز گمراه نخواهید شد): هرگز گمراه نشدن مبتنی بر این است که آنچه به آن تمسک میشود، همیشه وجود داشته باشد. براساس عبارت «لَن یَفتَرِقا» (جدا ناپذیری قرآن و عترت)، اگر در زمانی، کسی از عترت نباشد، جدایی میان قرآن و عترت رخ داده است. پس باید همواره شخصی از عترت وجود داشته باشد. از نظر ناصر مکارم شیرازی، این عبارت که «این دو همیشه با هم هستند تا در کنار حوض کوثر نزد من آیند» بهخوبی نشان میدهد که در تمام طول تاریخ، فردی از اهلبیت(ع) به عنوان پیشوای معصوم باید وجود داشته باشد. همان گونه که قرآن همیشه چراغ هدایت است، آنها نیز همیشه چراغ هدایتاند.
لزوم پیروی از اهلبیت (ع)
عالمان شیعه می گویند در حدیث ثقلین، اهلبیت(ع) در کنار قرآن قرار داده شده و جداییناپذیر دانسته شدهاند. پس همانطور که تبعیت از قرآن بر مسلمانان واجب است، تبعیت از اهلبیت(ع) نیز واجب است. همچنین از آنجا که پیامبر(ص) در تبعیت از آنها قید وشرطی بیان نکرده است، پیروی از آنها به صورت مطلق و در تمام رفتار و گفتارشان واجب است. از نظر عالمان شیعه، حدیث ثقلین با توجه به تصریح به عدم جدایی قرآن و اهلبیت(ع)، بر عصمت اهلبیت دلالت دارد؛ زیرا ارتکاب هرگونه گناه یا خطا، موجب جدایی اهلبیت از قرآن خواهد شد. همچنین پیامبر(ص) در این حدیث تصریح کرده است که هرکس به قرآن و اهلبیت تمسک کند، گمراه نخواهد شد. اگر اهلبیت معصوم نباشند، پیروی بدون قیدوشرط از آنها موجب گمراهی خواهد بود. بهاعتقاد ابوالصلاح حلبی، فقیه و متکلم امامیِ قرن چهارم و پنجم قمری، وجوب مطلق اطاعت از اهلبیت(ع)، دلیل بر عصمت آنهاست.
اثبات عصمت اهلبیت(ع)
از حدیث ثقلین در قالب برهان اینگونه تبیین شده است: اگر کسی همواره با قرآن باشد، از گناه و اشتباه مصون و محفوظ است زیرا قرآن از هر خطا و اشتباهی مصون است. براساس حدیث ثقلین، اهلبیت همواره با قرآن هستند و تا روز قیامت از همدیگر جدا نمیشوند. پس اهلبیت همانند قرآن معصوم هستند. به گزارش سید علی حسینی میلانی، برخی از محققان اهلسنت همچون ابنحجر هیتمی نیز دلالت حدیث ثقلین بر طهارت و عصمت اهلبیت(ع) را پذیرفتهاند.
مرجعیت علمی اهلبیت(ع)
عالمان شیعه حدیث ثقلین را بیانگر مرجعیت علمی اهلبیت دانستهاند زیرا دعوت پیامبر(ص) به تمسک به کتاب و اهلبیت، تصریح دارد که مرجعیت علمی منحصر در اهلبیت(ع) است و مسلمانان باید در حوادث و پیشامد های دینی به آنان مراجعه کنند. بنابراین بیانات و نظرات اهلبیت، همانند قرآن، برای مسلمانان حجت است. همچنین گفته شده این حدیث دلالت دارد که قرآن و اهلبیت هرکدام حجت و دلیل مستقل و معتبر هستند. ازاینرو، اگر از هرکدام دستوری برسد، در هر زمینهای که باشد، مثل عقاید، احکام فقهی و اخلاق، حجت و سند است.
در برخی از نقلهای حدیث ثقلین، در پایان حدیث آمده است: «فَلَا تَسْبِقُوهُمْ فَتَهْلِكُوا وَ لَا تُعَلِّمُوهُمْ فَإِنَّهُمْ أَعْلَمُ مِنْكُم بر آنها پیشى نگیرید که هلاک میشوید و به ایشان چیزى نیاموزید که آنها از شما داناترند.» در مقدمه کتاب جامع احادیث الشیعه با استناد به این نقل، هفت نکته درباره مرجعیت و علم اهلبیت(ع) از حدیث ثقلین استفاده شده که عبارتاند از:
وجوب فراگرفتن از عترت پیامبر(ص) برای در امان ماندن از گمراهی، احاطه علمی عترت پیامبر(ص) به احکام الهی بهجهت دستور رسول خدا به فراگرفتن از آنان،عدم اطلاع غیر اهلبیت بر تمام تکالیف شرعی و احتمال گمراه شدن در صورت سؤال نکردن از اهلبیت، عدم احاطه و تسلط غیر اهلبیت بر قرآن و اختصاص استنباط احکام الهی به عترت پیامبر(ص)، عدم صلاحیت غیر عترت برای تعلیم احکام الهی، حرام بودن رد سخن عترت پیامبر(ص) به سبب اعلمیت آنها، اعلم بودن عترت پیامبر(ص) در تمام علوم دینی و غیردینی. سید کمال حیدری الاهی دان شیعه، با تکیه بر حدیث ثقلین، نامحدود بودن علم امامان را تبیین کرده است.
برتری اهلبیت
گفته شده از حدیث ثقلین، بهروشنی برتری اهلبیت بر دیگران به دست میآید؛ زیرا پیامبر(ص) فقط آنها را در کنار و ردیف قرآن قرار داده است. ازاینرو، همانگونه که قرآن کریم بر مسلمانان برتری دارد، اهلبیت نیز از دیگران برترند.
ولایت و رهبری
از نظر جعفر سبحانی، دعوت پیامبر(ص) به تمسک به کتاب و اهلبیت در حدیث ثقلین، دلالت میکند که رهبری سیاسی منحصر به اهلبیت است.در برخی از نقلهای حدیث ثقلین، به جای ثقلین، از قرآن و اهلبیت با عنوان «خلیفتَین» (دو جانشین) تعبیر شده است. مطابق این نقل، اهلبیتْ خلیفه و جانشینان پیامبرند و جانشینی آنان همهجانبه است و شامل امور سیاسی و رهبری نیز می شود. همچنین بیقیدوشرط بودن وجوب پیروی از اهلبیت را از دلایل رهبری سیاسی آنان دانستهاند؛ زیرا وجوب پیروی، همه بایدها و نبایدهای مربوط به زندگی مسلمانان اعم از مسائل عبادی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی را شامل میشود. ازاینرو در مسائل سیاسی و مربوط به جامعه و حکومت نیز پیروی از آنان واجب است.
عدم اختلاف میان قرآن و اهلبیت
از دیگر برداشتهای کلامی از حدیث ثقلین این است که براساس عبارت «لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَیَّ الْحَوْض»، اختلافی میان قرآن و اهلبیت وجود ندارد. از نظر محمد واعظزاده خراسانی، دلیل توافق و هماهنگی قرآن و اهلبیت این است که علم امام مستند به علم پیامبر(ص) است و در نهایت به وحی الهی منتهی میشود. به همین دلیل هرگز اختلافی میان آندو وجود ندارد و آندو همواره با هم موافق و هماهنگ هستند.
دلالت حدیث بر تحریف ناپذیری قرآن
گفته شده حدیث ثقلین بر مصونیت قرآن از تغییر و تحریف دلالت دارد؛ زیرا پیامبر(ص) در آن تصریح کرده که قرآن و اهلبیت تا روز قیامت باقی هستند و هرکس به آندو تمسک کند، گمراه نخواهد شد. اگر قرآن محفوظ از تغییر نبود، تمسک و پیروی از آن موجب گمراهی میشد.
دیدگاه اهلسنت
عالمان اهلسنت نیز برداشتهایی از حدیث ثقلین داشتهاند که برخی از آنها چنین است: از نظر ابن حجر هیتمی و شمسالدین سخاوی، محدث و مفسر شافعیمذهبِ قرن نهم قمری، در احادیث ثقلین بر مودت اهلبیت، احسان و احترام به آنها، بزرگداشت آنان و ادای حقوق واجب و مستحب آنها تأکید و ترغیب شده است زیرا اهلبیت، به لحاظ فخر و حَسَب و نَسَب، شریفترین مردم روی زمیناند. علی بن عبدالله سَمهودی گفته است از این حدیث فهمیده میشود که تا روز قیامت، کسی از عترت وجود دارد که شایستگی دارد به او تمسک شود تا ترغیب مذکور در این حدیث، بر او دلالت کند؛ همچنانکه قرآن چنین است. ازاینرو، آنان (یعنی عترت) اَمان اهل زمیناند و چون از بین بروند، اهل زمین نابود می شوند.
به نظر عبدالرؤوف مناوی از عالمان شافعیمذهبِ قرن دهم و یازدهم قمری، حدیث ثقلین تصریح دارد که پیامبر(ص) به امتش وصیت کرد با قرآن و اهلبیت خوب رفتار کنند، آنها را مقدم بر خود بدارند و در دین به آنها تمسک کنند. بهگفته وی، این حدیث دلالت دارد که تا روز قیامت، در هر زمانی، باید کسی از اهلبیت که اهلیت و صلاحیت تمسک و پیروی دارد، وجود داشته باشد. سعدالدین تفتازانی، متکلم اشعریمذهب قرن هشتم قمری معتقد است حدیث ثقلین اشاره به برتری اهلبیت بر دیگران دارد و ملاک برتری آنان علم و تقوا و شرافت نَسَب آنهاست. این مطلب از قرار گرفتن آنان در کنار قرآن و وجوب تمسک به آنان به دست میآید؛ زیرا تمسک به قرآن جز عمل به علم و هدایت قرآن و عترت نیست. فضل بن روزبهان، از عالمان اهلسنت در قرن نهم و دهم قمری هم بر آن است که احادیث ثقلین دلالت بر وجوب تمسک و پیروی از اهلبیت در گفتار و اعمال، بزرگداشت و احترام و مودت به آنها دارد؛ اما تصریحی بر امامت و خلافت آنها ندارد. حدیث ثقلین را بررسی کرده است.
خدایی که نمی شناسم...برچسب : نویسنده : 7nahidkhirolahi8 بازدید : 73