آرزوهاي يك دختر كوچولو

ساخت وبلاگ

پزشكان بدون مرز خواستار پایان آلام غیرنظامیان در یمن شد                                               آرزو هاي يك دختر كوچولو

    اي كاش من هم يك ستاره بودم. مي رفتم اون بالاي بالا. آنجاها كه از همه جا به خدا نزديكتر باشم. به او مي گفتم: خدايا چرا مرا براي هميشه يك دخترك كوچولو نيافريدي تا بروم توي سبزه زارهاي روي زمين و با پروانه ها بازي كنم. من نمي خواهم بزرگ بشوم.

   از خدا مي پرسيدم، خدايا چرا بعضي از اين آدمها دختر كوچولوها را مي دزدند و يا مي كشند و يا مي فروشند؟ خدايا دلم مي خواهد تو را ببينم و برايت درد دل كنم تا بداني كه در دنياي ما كه به آن كره زمين مي گويند چه خبر است.

   خدايا بعضي از آدمها دختر كوچولوهايي را كه در خوابند و دارند خوابهاي قشنگ بازي با پروانه ها را مي بينند و در ميان سبزه زار ها به هوا مي پرند و بازي مي كنند را با بمبهاي خوشه اي در حالي كه در رختخوابشان خوابيده اند مي كشند و يا بابا و مامانشان را از آنها مي گيرند.

  خدايا مي گويند زور شما خيلي زياد است حتي از باباي من هم قوي تر هستي. خدايا آيا مي شود از آن بالا بيايي پايين و جلو اين آدمهاي بد را بگيري و نگذاري بيشتر از اين دختر كوچولوهايي كه دوستت دارند و مي خواهند ببينند چه شكلي هستي را از ما دور كني و نگذاري ما را بكشند؟  

 خدايا مي گويند شما آدمها را از گِل درست مي كني. آيا مي شود اين آدمها را خراب كني و از نو با گل خوب درستشان كني؟ اي كاش مرا بجاي گِل با گُل مي سرشتي و مي ساختي.

  خدايا خيلي دوستت دارم اما افسوس كه مي گويند شما نمي تواني بيايي پايين و با ما حرف بزني امّا من الآن دارم با تو هم حرف مي زنم ولي خيلي دلم مي خواست دست به گردنت بياندازم و صورت قشنگت را ببوسم و برايت درد دل كنم. خداحافظ. دخترك كوچولو.

                                                                                               سراينده: ناهيد

خدایی که نمی شناسم...
ما را در سایت خدایی که نمی شناسم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 7nahidkhirolahi8 بازدید : 193 تاريخ : شنبه 5 بهمن 1398 ساعت: 15:06