ابوسفيان
صَخر بن حَرب بن اُمَیـَّة، معروف به اَبوسُفیان، از چهرههای مشهور عرب همزمان با ظهور اسلام. وی در آغاز دعوت پیامبر(ص)، جزء دشمنان ایشان بود و در جنگهای بدر، احد و خندق، علیه مسلمانان حضوری فعال داشت. ابوسفیان در سال ۸ هجری اسلام آورد و از سوی پیامبر (ص) به عنوان والی نجران انتخاب شد. او با خلفای اول و دوم با مماشات رفتار میکرد و از خلافت عثمان حمایت نمود. پسر او معاویه نقش سیاسی مهمی در سده اول قمری ایفا کرد و سلسله خلافت اموی را بنیاد نهاد.
تولد و نَسَب
صَخر بن حَرب بن اُمَیـَّة بن عبدشمس بن عبدمَناف، معروف به اَبوسُفیان که گاهی او را به کنیه ابوحنظله نیز خواندهاند. وی در جد سوم خویش (عبد مناف) با پیامبر (ص) پیوند دارد. تاریخ دقیق تولد او روشن نیست، به روایتی ۱۰ سال پیش از عام الفیل (۵۶۰ ميلادي) متولد شد. مادرش صفیه دختر حَزن بن بُجَیر بن هُزَم بود و پدرش، حرب، در روزگار خود پیشوای بنیامیه و فرمانده آنان در جنگهای فجار بود.
شخصیت سیاسی و اجتماعی
به رغم شهرت ابوسفیان در تاریخ صدر اسلام، از زندگی او، خاصه پیش از اسلام آگاهی دقیق و کاملی در دست نیست. از برخی اشارات مورخان، چنین برمی آید که وی پیش از اسلام از بزرگان قریش بوده و پیشه بازرگانی داشته است. ابن حبیب او را از حکام قریش خوانده است. او یکی از بلندپایگان قریش بود و یکی از ۴ تنی به شمار می رفت که در جاهلیت فرمانشان نافذ بود.
با آغاز دعوت پیامبر(ص)، ابوسفیان جزء سرسختترین دشمنان او شد. با این همه شدت مخالفتِ او را از دیگر سران قریش، مانند ابوجهل و ابولهب کمتر دانستهاند. با آنکه او پس از فتح مکه اسلام آورد، سخنی که در ماجرای ردّه به او نسبت داده شده، نشان از بستگی و علاقه او به آیین گذشته دارد. ابن حبیب او را از «زنادقه قریش» خوانده است. ابوسفیان احادیثی نیز از قول پیامبر (ص) روایت کرده است.
جنگ بدر
در دومین سالی که پیامبر (ص) از مکه به مدینه هجرت کرده بود، ابوسفیان در رأس کاروانی تجاری از شام باز میگشت. پیامبر (ص) با سپاهیانی آهنگ حمله به آن کرد، اما ابوسفیان، از یک سو از قریشیان مکه یاری خواست و از سوی دیگر خود با زیرکی تغییر مسیر داده، کاروان را به مکه رساند. با اینکه کاروان از خطر رسته بود، ابوجهل از تهدید پیامبر (ص) چنان در خشم شد که تصمیم گرفت به مکه بازنگردد تا با یثربیان پیکار کند. در جنگ بَدر، قریشیان شکست خوردند و حنظله، پسر ابوسفیان کشته و پسر دیگرش عمرو اسیر شد که بعدها آزاد گردید.
آتش زدن نخلهای مدینه
شکست در بدر، چنان بر قریشیان گران آمد که تصمیم گرفتند، دوباره به پیکار با پیامبر(ص) و مسلمانان مدینه روند. پس ابوسفیان با ۲۰۰ سوار از قریش آهنگ مدینه کرد و پس از مذاکره با سلّام بن مِشْکم رئیس بنینضیر، کسانی را به مدینه فرستاد و آنان در جایی به نام «عُریض» نخلستانهایی را به آتش کشیدند و گریختند. پیامبر (ص) به تعقیب ابوسفیان پرداخت، اما به او دست نیافت و بازگشت.
جنگ اُحُد
در سال ۳ قمري، ابوسفیان در رأس سپاهی بزرگ به قصد انتقام از مسلمانان، به سوی مدینه حرکت کرد. در منطقه احد، نزدیکی مدینه، جنگ سختی روی داد که مسلمانان شکست خوردند و نخبگانی از آنان چون حمزه، عموی پیامبر(ص) به شهادت رسیدند. پس از نبرد، ابوسفیان بر فراز کوه آمد و ضمن ستایش بتها، پیامبر(ص) را به نبردی دوباره، در بدر وعده داد. سال بعد پیامبر(ص) به بدر آمد، اما ابوسفیان پیش از رسیدن به وعدهگاه، قریشیان را متقاعد کرد که به مکّه بازگردند.
جنگ خندق
سال دیگر، ابوسفیان با یاری یهودیان مدینه، پیکار خندق را بر ضد پیامبر(ص) ترتیب داد اما با تدبیر و هوشمندی پیامبر(ص)، سپاه ابوسفیان و متحدان او، ناکام بازگشتند و مدینه رهایی یافت. یک سال پس از جنگ خندق، صلح حدیبیه، میان پیامبر اسلام (ص) و مشرکان مکه برقرار شد. اما هنوز دو سال از این صلح نگذشته بود که قریش آن را نقض کرد. ابوسفیان شخصاً برای عذرخواهی به مدینه رفت، اما کسی به او اعتنا نکرد و عذرش پذیرفته نشد.
اسلام آوردن ابوسفیان
سرانجام پس از دشمنی و پیکارهای متعدد، ابوسفیان در سال ۸ ق، به هنگام فتح مکه به یاری و وساطت عباس بن عبدالمطلب، نزد پیامبر اکرم(ص) آمد و اسلام آورد و پیامبر(ص) خانه او را پناهگاه امن اعلام کرد. پیامبر او و گروهی را بخشید و از مجازاتشان صرف نظر کرد آنان با نام (طلقا)مشهور شدند. پس از آن ابوسفیان و خانوادهاش در شمار مسلمانان درآمدند و در همان سال در غزوه حنین، ابوسفیان فرماندهی گروهی جنگجو را بر عهده داشت و در پایان جنگ، پیامبر(ص) به ابوسفیان و فرزندانش غنایم بیشتری بخشید.
بنابر برخی اقوال؛ پیامبر(ص) ابوسفیان را به امارت نجران منصوب کرد. که البته این قول، مخالفانی نیز دارد. به گزارش برخی منابع در غزوه طائف بود که ابوسفیان یک چشمش را از دست داد. پس از آن، پیامبر(ص) ابوسفیان را برای گردآوری صدقات به طائف فرستاد. ابوسفیان و خلفای سهگانه از پارهای روایات چنین برمیآید که هنگام رحلت رحلت پیامبر(ص)، ابوسفیان والی نجران بود و آنگاه به مکه آمد و چندی در آنجا ماند، سپس به مدینه رفت و در آن شهر ساکن شد.
ابوسفیان و خلافت ابوبکر
پس از رسیدن ابوبکر به خلافت، ابوسفیان از اینکه مردی از کمارجترین تیرههای قریش به خلافت برگزیده شده، ناراضی و آشفته به نظر میرسید و احتمالاً در اندیشه فتنهانگیزی بود. با این همه وی در ۱۵ق، در پیکار یرموک که فرماندهی آن با یزید فرزند او بود، شرکت داشت و سپاه اسلام را به مبارزه و پایداری تشویق می کرد. گفتهاند که وی در این نبرد چشم دیگرش را نیز از دست داد.
ابوسفیان و خلافت عمر
از برخی روایات چنین برمی آید که ابوسفیان، فرزندش معاویه را از مخالفت با عمر بر حذر داشت و به او سفارش کرد که باید از وی پیروی کند ابوسفیان در روزگار عمر، ظاهرا خلافهایی مرتکب و بدین سبب مورد نکوهش وی واقع شده است.
ابوسفیان و خلافت عثمان
پس از رسیدن عثمان به خلافت، ابوسفیان نزد وی و در جمع امویان گفت: اکنون که گوی خلافت به دست شما افتاده، آن را مانند توپ در میان خود بگردانید و نگذارید که از دستتان بیرون افتد که نه بهشتی در کار است ونه دوزخی.
درگذشت
تاریخ دقیق مرگ وی چندان روشن نیست. به گزارش واقدی، وی ۵ سال پیش از قتل عثمان در ۳۰ق درگذشت، اما تاریخهای ۳۱ تا ۳۳ق را هم برای مرگ او آوردهاند. از ابوسفیان، فرزندان متعددی برجای ماندند. بنامترین آنان معاویه است که نقش سیاسی مهمی در سده اول قمری ایفا کرد و سلسله خلافت اموی را بنیاد نهاد. فرزند دیگر او یزید بود که ابوبکر او را فرمانده سپاه کرد و سپس عمر بن خطاب او را به امارت گمارد. دیگر فرزند او عتبه بود که با عایشه در جمل شرکت کرد و معاویه او را به امارت مصر فرستاد. یکی از دختران او به نام ام حبیبه است که به حبشه هجرت کرد و سپس به مدینه بازگشت و پیامبر (ص) با او ازدواج نمود.
خدایی که نمی شناسم...برچسب : نویسنده : 7nahidkhirolahi8 بازدید : 22