كفُار يهود
در سال ۵۲۴ ميلادي و قبل از ظهور دين مبين، اسلام «ذونواس» پادشاه يهودي يمن در جايگاه مخصوصي كه براي او تدارك ديده اند، نشسته است و خاخام هاي يهود، اطراف او به احترام ايستاده اند، مقابل جايگاه گودال هاي خندق مانند و عميقي در زمين حفر شده و آتش سوزان و پرحجمي كه در گودال برافروخته اند تا چند متر بالاتر از سطح زمين زبانه مي كشد. آن سوي ميدان، جمع انبوهي از مردان، زنان و كودكان در حالي كه غل و زنجير بر دست و پا و گردن آنها زده اند در محاصره سربازان و صاحب منصبان مسلح سپاه ذونواس به زانو نشسته اند.
شيون زنان، ناله دردناك مردان و گريه سوزناك كودكان فضا را آكنده است. خاخام بزرگ يهود با اشاره «ذونواس» فرمان او را براي آخرين بار و با صداي بلند به اسرا كه جمع انبوهي از مردان و زنان و كودكان يمني هستند، ابلاغ مي كند... زمان واقعه قبل از ظهور اسلام است، مردم يمن آن روزگار از سال ها قبل به دين مسيح گرويده اند و اكنون «ذونواس» پادشاه يمن كه چندي است به آئين يهود درآمده، فرمان هولناك خود را از زبان خاخام بزرگ دربار خويش اعلام مي كند.
اسرا تنها دو راه پيش روي دارند، يا از مسيحيت اعلام انزجار كرده و به دين يهود درآيند و يا در آتش سوزان و پرلهيب بسوزند. اسرا، اما كه از پيروان پاكباخته مسيح (ع) هستند، دست از ايمان خويش برنمي دارند و بعد... به فرمان پادشاه يهودي، تمامي آنان را زنده زنده به درون آتش انداخته و مي سوزانند... كودكان نيز، به جرم آن كه پدران و مادران آنها مسيحي مومن و خداپرست بوده اند، از زنده سوختن در آتش خشم پادشاه و خاخام هاي يهود در امان نمي مانند.
اَصحاب اُخْدود مؤمنانی بودند که کافران آنان را به دلیل پایداری بر ایمان خود، در گودالهای آتش میانداختند. البته به عقیده برخی مفسران اصحاب اخدود، کافرانی بودند که مؤمنان را در گودالهای آتش میافکندند. قرآن در آیات ۴ تا ۸ سوره بروج به ماجرای اصحاب اخدود اشاره کرده است. مفسران نزول این آیات را برای نکوهش کافران و برانگیختن حس مقاومت مسلمانان دانستهاند.
گزارشهایی از این ماجرا در برخی از منابع مسیحی نیز آمده است؛ در این گزارشها، انگیزه پرداختن به داستان اصحاب اخدود، یادکردی از شهیدان و هدف گزارشگران آن، شعلهور ساختن احساس مذهبی مسیحیان در برابر یهودیان دانسته شده است. درباره اینکه این ماجرا مربوط به چه قومی بوده و در چه زمانی رخ داده اختلاف نظر است. مشهورترین آنها درباره ذونواس یهودی آخرین پادشاه حمیر در یمن است که شماری از اهالی نجران را به جرم پیوستن به مسیحیت در آتش سوزاند.
نامگذاری
اخدود در لغت به معنای شکاف در زمین گودال و خندق است. منظور از آن گودالهایی است که کافران برای سوزاندن مؤمنان حفر میکردند. کافران گودالها را پر از آتش میکردند و مؤمنان را به جرم ایمان در آن میانداختند. از مؤمنانی که به این شیوه کشته میشدند به اصحاب اخدود یاد شده است. البته به اعتقاد برخی اصحاب اخدود اشاره به کافرانی دارد که مؤمنان را در گودالها میسوزاندند.
بیشتر مفسران واژه قُتِلَ را در قُتِل اصحاب الاخدود سوره مباركه البروج آيه ۴ اخباری دانسته، که از کشتار اصحاب اخدود خبر می دهد که این کشته شدگان یا مؤمنان هستند و یا کافران زیرا برخی بر این باورند وقتی که کافران، مؤمنان را در آتش افکندند، خداوند آسیب آتش را از آنان دور کرد، آتش زبانه کشید و کافرانی را که در کنار آن تماشاگر بودند، فرا گرفت. برخی دیگر از مفسران، قُتِل را به معنای نفرین گرفتهاند یعنی لعنت بر اصحاب اخدود؛ مانند آیه «قتل الانسان ما اکفره» و کشندگان را کافران می دانند.
اصل ماجرا
گروهی از يهود گودالی را حفر کردند و آن را پر از آتش نمودند، آنگاه مؤمنان را مخیر کردند یا از دین خود دست بردارند و یا خود را در آتش بیندازند، مؤمنان وارد آتش میشدند تا اینکه نوبت به زنی رسید که کودک یک ماههای در بغل داشت، او خواست به سوی آتش حرکت کرد، اما دلسوزی و ترس از جان کودک مانع ورود او به آتش شد، کودک به زبان آمد و از مادرش خواست تا به همراه او داخل آتش شود، زن در حالیکه کودک خود را در بغل داشت، خود را در آتش انداخت.
در منابع اسلامی تعداد کشته شدگان اخدود به اختلاف ذکر شده است؛ برخی منابع سخن از ۷، ۱۰ ، ۷۷ و ۸۰ تن به میان آوردهاند در حالیکه بیشتر روایات شمار آنان را ۲۰،۰۰۰ تن ذکر کردهاند در برخی روایات دیگر نیز به تعداد بیشتری اشاره شده است. در اینکه این ماجرا مربوط به چه زمان و چه قومى است و آیا یک ماجراى معین بوده، یا اشاره به ماجراهاى متعددى دارد، در میان مفسران و مورخان اختلاف است. معروفترین نظر آن است که مربوط به ذونواس یهودی آخرین پادشاه حمیر در سرزمین یمن است.
در منابع تاریخی و روایی
منابع اسلامی ماجرای اصحاب اخدود را به جریان ذونواس، پادشاه یهودی حمیر پیوند داده و عنوان کردهاند که دشمنی او با مسیحیان نجران به لشکرکشی او به نجران، افروختن آتش و کشتار مؤمنان منجر شده است. البته روایاتی پراکنده، جریان اصحاب اخدود را به امتهای دیگر مرتبط کرده است. از جمله بر پایه قولی منسوب به ابن عباس، اصحاب اخدود را از بنیاسرائیل دانسته و احتمال دادهاند، آنان همان کشتگان از اصحاب دانیال بودهاند. ابن کثیر نیز گزارش کرده است که بخت نصر در بابل مردم را به سجده بتها امر کرد.
تنها دانیال و دو تن از پیروانش از این امر سرباز زدند، او دستور داد تا آنان را در آتش افکنند، اما آتش به دانیال و یارانش آسیبی نرساند.در روایت دیگری قاتل اصحاب اخدود پادشاهی از مجوس معرفی شده است. بر پایه روایتی دیگر خداوند پیامبری حبشی را بر قومش مبعوث کرد کافران در نبردی مؤمنان را شکست دادند و اسیران آنها را در گودالی سوزاندند.
فخر رازی براین باور است که احتمال دارد گروهی مطابق با مشخصات اصحاب اخدود، بیش از یک گروه باشند، برخی مفسران نیز گفتهاند که در گذشته بیش از یک بار مصداق داستان اصحاب اخدود تحقق یافته است. بنا به گزارش عبدالرحمان بن حبیر اصحاب اخدود یک بار در زمان تُبَّع در یمن و بار دیگر در زمان کنستانتین حكمران روم در قسطنطنیه و دیگر بار در زمان بختنصر در بابل تحقق یافته است.
انگیزه قرآن و گزارشگران مسیحی از نقل داستان
قرآن به داستان اصحاب اخدود در آیات ۴ تا ۸ سوره بروج اشاره کرده است. قُتِلَ أَصْحابُ الْأُخْدُود* النَّارِ ذاتِ الْوَقُود* إِذْ هُمْ عَلَيْها قُعُودٌ* وَ هُمْ عَلى ما يَفْعَلُونَ بِالْمُؤْمِنينَ شُهُود* وَ ما نَقَمُوا مِنْهُمْ إِلاَّ أَنْ يُؤْمِنُوا بِاللَّهِ الْعَزيزِ الْحَميد[بروج–۴-۸] بر پایه این آیات، جماعتی از کافران آتشی برافروختند تا گروهی از مؤمنان را در آن بسوزانند. خشم آنان بر مؤمنان به دلیل ایمان مؤمنان به خدا بوده است.
مفسران مسلمان بر این باورند چون در زمان پیامبر (ص) مسلمانان مکه از سوی قریش مورد آزار و اذیت قرار می گرفتند، این آیات بر پیامبر (ص) نازل شد تا هم کافران را نکوهش کند و هم حس مقاومت مسلمانان را برانگیزد و از صبر و پایداری آنان قدردانی کند. بر همین اساس، برخی از جنبههای این ماجرا همچون شکیبایی اصحاب اخدود مورد توجه مفسران قرار گرفته است. در منابع اسلامی نیز در مواردی اصحاب اخدود را به عنوان اسوهای در صبر، مَثَل آوردهاند.
در گزارشهای مسیحی، انگیزه پرداختن به داستان اصحاب اخدود، یادکردی از شهیدان بوده و هدف گزارشگران آن، شعلهور ساختن احساس مذهبی در مسیحیان، و درباره گزارشهای کهن برانگیختن امپراتوری بیزانس و دولت حبشه بر ضد دولت یهودی حمیر بوده است. گرایش مذهبی گزارشگران مسیحی به مذهب مورد حمایت بیزانس را، مؤید این انگیزه دانستهاند.
زمینههای تاریخی
در منابع روایی، نقلهای مختلفی درباره ایمان آوردن اهل نجران به مسیحیت وجود دارد. بحث ایمان آوردن اهل نجران، مقدمهای برای بحث اصحاب اخدود است: در گزارش وهب بن منبه، داستان با شخصی به نام فیمیون آغاز میشود که مردی زاهد، مستجابالدعوة و صاحب کرامت معرفی شده است. او از شناساندن شخصیت خود به مردمان پرهیز داشت. هرگاه که در دیاری شناخته میشد آنجا را ترک میکرد و به دیاری دیگر میرفت. در یکی از اقامتگاهها شخصی به نام صالح با او همراه شد. بر پایه این روایت، فیمیون و صالح به نجران رفتند. آن دو مردم نجران را در حال پرستش درخت بزرگی یافتند که به زیور آراسته بود، آن دو مردمان آن دیار را به مسیحیت دعوت کردند، طولی نکشید که بیشتر اهالی نجران مسیحی شدند.
گزارش محمد بن کعب قرظی
بر پایه گزارش محمد بن کعب قرظی، اهالی نجران مشرک و بتپرست بودند و در قریهای در نزدیکی نجران ساحری به آنان سحر میآموخت. وقتی شخصیت الهی داستان (فیمیون، به نام او تصریح نشده است) به آنجا رسید، خیمهای به پا کرد و زمینه یکتا پرستی را فراهم کرد. شخصی به نام ثامر فرزند خود، عبدالله را بر آن داشت تا نزد ساحر علم آموزد. عبدالله در راه رسیدن به خانه ساحر، چنان مجذوب رفتار فیمیون شد که محضر فیمیون را بر درس ساحر ترجیح می داد.
بر پایه این روایت او اسم اعظم را از فیمیون آموخت و به امور خارق عادت می پرداخت. پادشاه وقت که از جریان او آگاه شد فرمان قتل او را صادر کرد، اما هر کاری کرد نتوانست او را به قتل برساند، عبدالله به او خبر داد، در صورتی میتواند او را بکشد که به آیین او درآید. پادشاه بلافاصله ایمان آورد، و با عصایش ضربهای به عبدالله زد که منجر به کشتن شدن عبدالله و سپس خود او شد. مردم نجران با دیدن این رخداد، دین عبدالله را بر حق دانستند. روایتی را صهیب از پیامبر (ص) نقل کرده است که به گزارش محمد بن کعب نزدیک است.
در منابع اسلامی عموما زرعه و یوسف به عنوان نام اصلی و نام دوم پادشاه مطرح شده و ذونواس لقب وی تلقی شده است همچنین بنا به گزارشهای منابع اسلامی ذونواس پیشتر بر دین یهود نبوده، چون به این دین گرویده، تصمیم گرفت تا همگان را به این دیانت درآورد و آنان را که سرباز زدند به قتل رسانده است.
گزارشهای منابع مسیحی
از برخی منابع مسیحی مانند نامه سیمون بت ارشام به رئیس دیر جبله و کتاب حمیریان اطلاعاتی در اینباره به دست می آید. سیمون در سال ۵۲۴ ميلادي سفیر صلح یوستی نیانوس امپراتور بیزانس نزد پادشاه حیره منذر سوم بوده است. حضور او در دربار حیره با نامهای از سوی پادشاه حمیر به منذر مصادف بود. در آن نامه پادشاه حمیر از کشتار مسیحیان سخن به میان آورده و از منذر نیز خواسته تا با مسیحیان قلمرو خود همان کند. بر پایه این نامه، سیمون خبر کشتار نجران را در ژانویه ۵۲۴ ميلادي شنیده و وقوع آن را کمی پیشتر از این تاریخ یاد می کند.
در نامه سیمون، نامی از پادشاه حمیر برده نشده اما در منابع دیگر نام او به صورتهای مسروق، فیحناس، دیمیون، دیمنوس، دامیانوس و دونا آمده است. شماری از پژوهشگران این اسامی را با ضبطهای مختلف، اشاره به پادشاهی واحد دانسته، اما برخی آنها را به دو نام برای دو پادشاه بازگرداندهاند. در برخی از منابع مسیحی نام کشتگان اخدود آمده است.
تشبیه برخی از اصحاب ائمه به اصحاب اخدود
بر پایه روایتی حضرت علی (ع) از کشتهشدن ۷ تن از نیکان کوفه در منطقه عذرا خبر داده و آنان را به اصحاب اخدود تشبیه کرده است. در برخی از نقلهای این روایت آنان حجر بن عدی و یارانش معرفی و جرم آنان ایمان به خدا دانسته شده است. در برخی منابع امام حسین (ع) و دیگر شهدای کربلا در استقامت و پایداری در راه خدا به اصحاب اخدود تشبیه شدهاند.
گفته شده است كه در ميان اصحاب اخدود زني كه كودكي در بغل داشت و از پرستندگان خداوند يكتا بود را مي خواستند با مادرش در آتش بيافكنند امّا مادرش مانع مي شد به خواست خداوند آن كودك به زبان آمد و گفت: مادر بگذار ما را در آتش بياندازند، ما به زودي در بهشت خداوند يكديگر را ملاقات خواهيم كرد و آن مادر هم چنين كرد و اصحاب اخدود آن دو را در آتش افكندند.
خدایی که نمی شناسم...برچسب : نویسنده : 7nahidkhirolahi8 بازدید : 22